«دیباچه»درباره دلایل کاهش کیفیت مجریان صداوسیما با امید زندگانی گفت وگو کرده که در ادامه می خوانید:
*چرا کیفیت اجراهای تلویزیونی نسبت به گذشته کاهش پیدا کرده و مجریان جوان صداوسیما نتوانسته اند جایگاه قابل قبولی در بین مخاطبان به دست بیاورند؟
اگر به برنامه های اطلاع رسان و برنامه هایی که باعث سرگرمی می شود دقت کنیم، متوجه می شویم که تعادل بین این دو ژانر در صداوسیما به هم خورده است.در واقع تلویزیون به یک سخنگوی یک سویه محور تبدیل شده که حجم بیشتری از آن، برنامه هایی مانند میزگرد است که حالت یک سویه دارد و به همین دلیل مردم را خسته کرده است.نکته دیگر اینکه در تهیه سریال ها و فیلم ها از فیلمنامه ها و بازیگرانی استفاده می شود که معمولأ از تجربه کافی برخوردار نیستند. به نظر می رسد به دلیل اینکه سقف بودجه ساخت برنامه های تلویزیونی کاهش پیدا کرده از این بازیگران استفاده می شود که از استانداردهای لازم برخوردار نیستند.به همین دلیل بازیگرانی که برای مخاطبان قابلیت همزاد پنداری داشتند و با آنها ارتباط برقرار می کردند، تقریبأ به ورطه فراموشی سپرده شده اند.شاید دستمزدهایی که این بازیگران تقاضا دارند با سیاست های صداوسیما همخوانی نداشته باشد.از سوی دیگر به دلیل تغییر مدیریت در صداوسیما که نیاز به تغییر زیرساخت های جدید دارد،تا زمانی که این زیرساخت ها تغییر کند و به روساخت ها و خروجی تلویزیون برسد، زمان خواهد برد که این موضوع نیز باعث شده سطح کیفی برنامه های تلویزیونی با سویه سرگرمی و قدرتمندی تکنولوژیک و دراماتیک کمتر مورد توجه قرار بگیرد.
*آیا به همین دلیل صداوسیما تلاش می کند با استفاده از بازیگران به عنوان مجری این ضعف را پوشش بدهد؟آیا استفاده از بازیگران به عنوان مجری را رویکردی مثبت در مدیریت صداوسیما می دانید؟
در گذشته مشاهده می کردیم که یک فوتبالیست بازیگری را تجربه می کرد و یا یک هنرپیشه ،خواننده و یا خواننده ای هم بازیگر می شد.متأسفانه این اتفاق از آن زمان شیوع پیدا کرد و تا امروز ادامه داشته است. البته استثنائاتی نیز در این زمینه وجود داشت و برخی افراد که دارای استعدادهای ذاتی بودند، موفقیت هایی نیز به دست آوردند. با این وجود تلویزیون برای اغلب این افراد به محلی تبدیل شد که در آنجا تجربه کسب کنند و مخاطب به تماشاگر آزمایشگر تقلیل پیدا کرد.من معتقدم اجرا با گویندگی تفاوت های معناداری دارد.در اجرا ما به نوعی بازی می کنیم و عواطف و احساسات خود را نسبت به موضوعی که به ما محول شده، بیان می کنیم.در چنین شرایطی اگر یک هنرپیشه دارای حافظه ادبیاتی خوب،مطالعه کافی و قدرت بیان قوی باشد، می تواند از حس بازیگری برای القای موضوعی که در حال اجرای آن است، بهره برداری کند.من این رویکرد را زیاد منفی نمی بینم.با این وجود به این نکته توجه نمی شود که باید در این زمینه از هنرپیشه ای استفاده شود که دارای مطالعه کافی فرهنگی و به روز باشد.بنده با این رویکرد که تنها از هنرپیشه ها به عنوان چهره در مجری گری استفاده شود مخالف هستم.
*مجریان در گذشته دارای کاریزما بودند و خیلی زود در بین مخاطبان جایگاه پیدا می کردند. این در حالی است که امروز این وضعیت درباره مجریان جوان وجود ندارد؟ چرا چنین اتفاقی رخ داده است؟
امروز انتظار مردم تغییر کرده و مانند گذشته نیست که تنها یک یا دو شبکه تلویزیونی در اختیار مردم قرار داشته باشد. در شرایط کنونی شبکه های زیادی در دسترس مردم قرار دارد و فضای مجازی نیز محملی شده تا نگاه مردم نسبت به مجری گری تغییر کند.مردم می توانند از طریق پلتفرم های مختلف، برنامه های متفاوت را تماشا کنند و آنها را با هم مقایسه کنند.مجریانی که امروز مورد استفاده قرار می گیرند، نوستالژی با جامعه برقرار نمی کنند.این یک اشتباه ریشه ای است که صداوسیما باید نسبت به تصحیح آن اقدام کند.صداوسیما باید این رویکرد را تغییر بدهد و در غیر این صورت به رسانه ای تبدیل خواهد شد که صرفأ وجود دارد.
گفتگو از : احسان انصاری